منوي اصلي آخرین مطالب نويسندگان |
دیار غربت
یامهدی
دلم گرفته آقا ازتمام جمعه های بی توشاید حق ندارم گله کنمولی کاش من هم صاحبی داشتم
بیا که صبر برایم چه خوب معنا شد
در انتظار ظهورت دلم شکیبا شد
تمام دفتر عمرم سیاه شد اما
امید دیدن رویت دوباره پیدا شد این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم دوست دارمت
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم
شب تار من خدایا زچه رو سحر ندارد . بیا که با تو قامت عشق تا نمی شود لب غنچه بی تو به خنده وا نمی شود همه شب در هجر رخت مویه کنان این بغض جز به دیدار تو وا نمی شود همه دلهای شکسته را تو مرهمی بیا که این درد بی تو دوا نمی شود عالمی چشم براه منتقم عادلند این محکمه بی تو بر پا نمی شود ساغر هستی را تویی آخرین قدح بی تو هیچ عیشی مهیا نمی شود صفای دل با صفایان ز توست دلی بی یاد تو مصفا نمی شود بقای عالم ز عطر گل نرگس است بی دیدن این رخ ، دیده بینا نمی شود چشم ما لایق فیض شرفیابی نیست ورنه حجت حق بدین آشکارا نمی شود این جمله را بر عرش برین نگاشته اند “هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود” کاش در این رمضان لایق دیدار شویمسحری با نظر لطف تو بیدار شویمکاش منت گذاری به سرم مهدی جانتا همسفره تو لحظه افطار شویم
تعجیل در فرج صلوات ای آنکه با خبری از احوالماز تیر گنه شکسته باشد بالمیک لحظه نمی بری مرا از خاطربا آنکه دلت خون شد از اعمالم |
|||
![]() |